
استادخانه
طراحی

قالب

رنگ

پارچه

با همه اوج و فرودهایی که هنر قلمکار از سر گذرانده است، تا حدود شصت سال پیش، مراحل فنی آن از تراش قالبهای چوبی گرفته تا صباغی، مازوکاری، گازُری، پَرزنی، سفیدکاری، مهرهکشی، ریشهتابی و… با روش و کیفیتی نسبتا مشابه به آنچه در سدههای قبل صورت میگرفته، انجام میشد اما در چند دهۀ گذشته و مخصوصا بیست سال اخیر تا امروز، کاهش کیفیت روز به روز محصول نهایی قلمکار رو به سرعت گذاشته و به روشنی قابل مقایسه و مشاهده است. خشکی زایندهرود نیز این افول را شتاب بیشتری داد، چرا که آب روان زاینده رود در کنار آفتاب درخشان این اقلیم، دو رکن اصلی برای پدید آمدن پارچههای تماشایی در گذشته بوده است. با پایان یافتن عصر طلایی قلمکار در اصفهان، فنون و مهارتهای آن نیز دچار ضعف و کاستی شد.
در بخش استادخانه ابتدا با مطالعه و بازیابی «فن و مهارت» های هنرمندانه و با در اختیار گرفتن تمامی جزئیات آن راهی به گذشته باز میکنیم؛ چرا که برای رفتن دوباره به ساحت «هنر» در این شاخه خاص، این امر اولین و ضروریترین نیاز ما است.
دیگر آنکه، گمان میکنیم لازم است بر پیامدهای فاصله مفهومی میان فن و هنر به طور دقیق آگاه شویم. عمر ِ جدایی دو واژه «فن» از «هنر» به زحمت به دویست سال می رسد، تا پیش از آن هنر و فن یکی دانسته میشد و شامل گستره بسیار وسیعی از مهارتهای انسانی فایده گرا بود. با این فرض، بخش زیادی از هنر در معنای امروزی یک ادراک نسبتا جدید غیرشرقی و غیرایرانی است و مبین تمامی آنچه می تواند در دنیای هنر وجود داشته باشد، نیست. با این تلقی، تعریف شئ زیبا اما کاربردی از دایره هنر ناب خارج شد و استادکار چیره دست نیز با تقلیل رتبه، صنعتگر دانسته شد. حتی در لغت، استفاده از ترکیب «صنایع دستی» به جای هنرهایدستی یا هنرهایصناعی، موجب شد، معنای هنر که جان و ثمره بسیاری از فرهنگهای تصویری دیرینه در این سرزمین بود، از آن جدا شود.
با تاسیس رشته تحصیلی صنایع دستی در ایران نیز این جدایی رسمیت بیشتری پیدا کرد و این افتراق نامبارک، به مرور هنرمندان خوشقریحه و جوان را از ورود به قلمرو استادکاری و صنعتگری برحذر داشت و این امر به طور مستقیم بر آموزش و انتقال میراث نامکتوب قلمکار به اهل هنر، اثری مخرب گذاشت. امروز در هیچکدام از کارگاههای قلمکار در اصفهان، هنرمندان حیطه تجسمی که کارشان فهم نقش و رنگ و تولید زیبایی و تناسب است حضور فعال و تاثیر مستقیم ندارند. اغلب آنها انتخاب کردهاند که در دانشگاه درس ِ هنر بخوانند و آثارشان را در گالریها به نمایش بگذارند. این تغییرات در دراز مدت باعث شد تا هنری چون قلمکار از لطف و بداهگی، از معنا و ذوق و از بداعت و تازگی خالی شود؛ چرا که این امر کار «هنرمند ماهر» است نه صنعتگر و تولید کنندهای که اکنون دیگر ذوق و هنری برایش باقی نمانده است.
برای جبران آنچه از دست رفته است، راهی سخت در پیش است. با دانستههای محدودی که از فن وهنر قلمکار و ظرایف آن در کتابها و یا ذهنها باقی مانده، به سختی میتوان به دستور و شیوه دقیق و درست مراحل مختلف کار، مطمئن بود. وجود کارگاههای تجربی و مدرسۀ تخصصی در خانهقلمکار را به هدف بازیابی و سپس انجام مراحل به شیوههای دیرین به عنوان نقطه شروع در نظر گرفتیم. لازم است تا در کارگاهی مجهز و مناسب با سعی و خطای مداوم و ثبت و ضبط تجربهها و نیز با بهره از علوم دقیق آزمایشگاهی برای بخش فیزیکی و شیمیایی چوب، پارچه و رنگهای گیاهی، این دانسته ها را نظام ببخشیم و طبقهبندی کنیم.
پس از این، نوبت به موضوع بسیار مهم آموزش میرسد. میدانیم که طولانیترین و پر هزینهترین و درعین حال مهمترین و پر بازدهترین برنامه خانه قلمکار مقوله آموزش است. انتقال آموزههای هنری در اصفهانِ قدیم مانند بیشتر نقاط ایران به شیوه استادشاگردی و از سنین پایین آغاز میشد و اغلب محل آموزش همان کارگاه بود. بر همین اساس کارگاه و مدرسه را از هم جدا نکردیم تا تجربه عملی و بیواسطه، رکن اصلی آن باشد. در مسیر آموزش استادشاگردی، در کنار یک مهارت هنری یا صنعتی درسهای بسیار دیگری از فوت و فن و اسرار کار گرفته تا اخلاق و منش حرفهای و تجربیات درونی از استادکار به شاگرد منتقل میشود و در نهایت شاید در لابه لای این تکاپوی انسانی جرقهها و جهشهایی از خلاقیت و هنر نسلی را به نسلی دیگر پیوند دهد.
هر میزان که فنورزی قابل آموزش است در هنرورزی و خلاقیت، این امکان شاید به راحتی و یا اصلا ممکن نباشد. اما شاید بتوان با مداومت در مهیاسازی بستری هموار، پدیدآمدن آثاری نو و اصیل در آینده را انتظار داشت. خلاقیت سیری پیچیده، درونی و خارج از چهارچوب دارد و نوعی بصیرت و ژرفاندیشی برای تازه شدن جان هنر را میطلبد. آنچه درباره ثبت و نگهداری فنون و مهارتها گفتیم تنها میتوانند چون مرهمی بر ریشههای آسیب دیده این درخت مثالی باشند. آگاهی و آفرینش مجرایی در عمق ِجان درخت است و شأن و صفای هنر در وقتِ درست از آن به بیرون خواهد جوشید. هر تمهید و تلاشی که برشمردیم تنها در حکم باغبانی و مرمت ریشهها است و برای جوانه زنی و بَردادن این درخت جز امید و انتظار کاری از ما ساخته نیست.